«فارین افرز» در مطلبی با عنوان «چگونه یک هژمونی به پایان میرسد»، به موضوع سستی استیلای قدرت آمریکا در عرصه بینالملل پرداخت.
در این نوشتار، به نشانههای متعدد که حاکی از بحرانی شدن نظم جهانی است پرداخته شده که از آن جمله میتوان به مواردی چون عدم هماهنگی جامعه بینالملل در پاسخگویی به بحران کرونا، ضعف اقتصادی، قدرتیابی ملیگرایی و تشدید قوانین مرزی اشاره کرد که همگی به ظهور یک نظام بینالمللی شکنندهتر میانجامد که در آن تمایل برای همکاری متزلزل میشود.
این در حالی است که تحولات یادشده، خطر سیاستهای یکجانبه دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا و انفعال واشنگتن در رهبری جهان را بیش از پیش، به رخ میکشد.
حتی قبل از شیوع کرونا نیز، ترامپ دائماً در تلاش برای تضعیف نهادهایی چون ناتو و اتحادیه اروپا بود و تا جایی که میتوانست، از پیمانهای بینالمللی خارج شد. وی همچنین، پایبندی به ارزشهای لیبرال همچون دموکراسی و حقوق بشر را نیز از مرکز سیاست خارجی خود حذف کرد.
به عبارت دیگر، ترجیح آشکار ترامپ برای بازی با حاصل جمع صفر و سیاستهای تاجرمآبانه، بیش از پیش به این حس دامن میزند که آمریکا تعهد خود مبنی بر تقویت نظام بینالملل لیبرال را نادیده میگیرد.
البته هستند کسانی که گمان میکنند آمریکا هنوز هم قدرت آن را دارد که ورق را برگرداند اما این مستلزم آن است که آمریکای پسا-ترامپ راهبردهایی را احیا کند که از جنگ جهانی دوم به این سو، به ایجاد یک نظم بینالمللی موفق منجر شدند. تنها در این صورت است که میتوان گفت وضعیت امروز به یک بینظمی دائمی تبدیل نخواهد شد.
باید پذیرفت شکست کمونیسم، فروپاشی شوروی سابق و فراگیر شدن ارزشهای لیبرال که به دوام هژمونی آمریکا منجر شد جای خود را به محرکههای دیگری همچون قدرتیابی رقبایی چون چین و روسیه، تلاش کشورهای رو به توسعه برای همپیمانی با متحدان غیرغربی و اوج گرفتن جریانهای راست افراطی داده که همگی در جهتی معکوس، به افول هژمونی آمریکا سرعت میبخشند.
به بیان دیگر، نقصان رهبری جهانی آمریکا به راحتی قابل ترمیم نیست و زوال آن نیز نه زودگذر که دائمی تلقی میشود.